سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/7/13
1:32 صبح

زیرکی صهیونیستی

به قلم: حمید کارگر ، در دسته: اندیشه، سیاست

زیرکی صهیونیستی!

گمان می کنم سه سال پیش بود که مقاله ای از ادوارد سعید می خواندم که در آن به توطئه هوشمندانه صهیونیستها اشاره کرده بود. سعید نوشته بود که مسجدالاقصی، آن مسجد گنبد طلایی نیست که ما می پنداریم و آن قبه الصخره است و میان این دو تفاوت بسیار است. نوشته بود که اسراییلی ها چه زیرکانه بر افکار و اذهان مسلمانان جهان و حتی خود فلسطینی ها اثر گذاشته اند و با حرکتی تبلیغاتی مسجدی را به جای مسجد دیگری جا زده اند. نوشته بود که صهیونیستها برای این منظور با هزینه ای گزاف، فیلم و عکس و پوستر از قبه الصخره فراهم کرده اند و در تیراژهای میلیونی آنرا به عنوان مسجدالاقصی در میان اعراب و مسلمین معرفی کرده اند.
سعید این ترفند را فاش ساخته بود و نوشته بود که آنها به چنین حربه ای متوسل شده اند تا هنگامی که برای بنا ساختن هیکل سلیمان در ارض موعود(!)، دست به تخریب مسجدالاقصی زدند، مسلمانان به خروش در نیایند و گمان کنند که قبله نخستشان سالم است.
از پس خواندن آن مقاله بود که بر این زیرکی صهیونیستها در دستیابی به اهداف شوم خود آفرینی تلخ گفتم و بر غفلت و ساده انگاری خودمان افسوس خوردم. پس از آن بود که دیدم هر آنچه عکس و فیلم و پوستر در ایران خودمان وجود دارد از همان قبه الصخره است و هرچه ماکت برای بیت المقدس ساخته می شود نیز همان. صدا و سیمای ما نیز مبلغ این مسجد به جای آن یکی است و صحن قدس حرم رضوی نیز ماکت قبه الصخره را در میان گرفته است و هیچ جایی اثری از مسجدالاقصی واقعی نیست.
در این سه سال به سهم خود به مناسبت در جمع دوستان و آشنایان این حکایت را باز گفته ام تا اینکه ساعاتی پیش برای اولین بار دیدم که در یکی از بخشهای خبری سیما به این ماجرا اشاره ای شد و تأسف بار آنکه گویا آرشیو تصویری صدا و سیما آنقدر فقیر است که حتی در تدوین بصری این خبر نیز بیش از هرچیز این قبه الصخره بود که به رخ کشیده می شد نه مسجدالاقصی!
به هر روی در این گاه که ساعاتی تا راهپیمایی روز قدس باقیست، غنیمت دانستم که از فضای دنیای مجازی اینترنت نیز بهره برم و بر این غفلت و ناآگاهی هشدار دهم و نیز به سهم خود از فلسطین بنویسم و انتفاضه که شب قدر است و بر مبارک بودن گفتن از مظلوم در این ساعات باور دارم:
رمی مدام
سنگ را باید برداشت و شیطان را رجم باید کرد. این جمره، اولی و وسطی و عقبی ندارد و فلسطین خوب می داند که خواب شیطان تنها با «رمی جمره» آشفته می شود و هر سنگی که به پرواز در می آید، ترجمانی است از «ابابیل» به گاه باران «سجیل» بر سپاه «ابرهه».
هر سنگی که به فلاخن گذاشته می شود، رکعتی از نماز ایستادگی است که وضوی آن غیرت است. نمازی که چون نماز آیات، قضا ندارد! سنگ را باید برداشت و شیطان را رجم باید کرد. این تنها راه راندن ابلیس از خانه است.
فلسطین هم دیرگاهی است که سنگ در فلاخن همت می گرداند و «ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» گویان، سنگ را پرتاب میکند؛ چونان داوود بر سپاه جالوت.
فلسطین ایستاده نماز می خواند، ایستاده رمی جمره می کند و... ایستاده هم می میرد، پیچیده در تن پوشی از شهادت سرخ. او می میرد تا خاک قبله نمیرد. تا مردانگی نمیرد. تا عزت و آزادگی نمیرد. تا اذان ایستادگی را همیشه گلدسته ای باشد.
اسراییل می کشد و می کشد و نیرنگ می سازد و خدعه می کند و باز می کشد. این قصه هولناکی است که هر شب و روز برای طفل تاریخ بازخوانی می شود و فلسطین و فلسطینی است که باید هزینه این قصه تلخ را با جان بپردازد.
اینک من و تو و ما تحمل خواهیم کرد آیا؟!