سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/1/8
8:10 صبح

پا نهادن در چکمه

به قلم: حمید کارگر ، در دسته: سفرنامه

پا نهادن در چکمه

یادداشت‌های پراکنده از دیدار با کشور چکمه پوش (پسین روز نخست)

سال های تحصیل در مدرسه به شدت علاقه مند به حل جدول کلمات متقاطع بودم و در میان انواع نشریاتی که می خریدم و می خواندم، نشریات ویژه جدول به وفور یافت می شد. در کنار "ویتامین جدولی" و "جوی خون" و "مایع حیات" و "عدد پیاده" و ... یکی از پرسش هایی که فراوان در جداول دیده می شد نام "کشور چکمه پوش" بود.
آن زمان ایتالیا را به نقشه شبیه به چکمه اش می شناختم و به مارکوپولوی جهانگردش. بعدها که فیزیک خواندم، ایتالیا را به برج کج پیزا و آزمایش های گالیله اش می شناختم. بعدترها که به عالم هنر آمیختم ایتالیا را به داوینچی اش شناختم و هنرنمایی های میکل آنژش و البته سینمای نامدار آن دیار. کمی بعدترها ایتالیا را با لاجوردی پوشان فوتبالش شناختم و مالدینی و باجو و توتی. خیلی بعدترها که با حواشی دنیای سیاست آشنا شدم ایتالیا را با ماکیاولی شناختم و حاشیه سازی های برلوسکونی.... و حالا قرار بود ایتالیا را از نزدیک و با دیده ها و یافته های خود بازشناسم.ایتالیا
این کشور در جنوب اروپا و در همسایگی اتریش، فرانسه، اسلوونی و سوئیس واقع شده و مساحتی نزدیک به یک پنجم ایران ما دارد. ایتالیا 20 ناحیه (استان) دارد و من عازم شهر "ورونا" در استان "ونتو" در شمال این کشور بودم که شهری گمنام برای من بود و بعدها دانستم برای اروپاییان به شهر عشاق معروف است و شهره آفاق.
به محض ورود به فرودگاه ورونا با دریافت یورو از دو دوستی که به استقبالم آمده بودند سیم کارت تلفن خریدم (5 یورو بابت سیم کارت و 5 یورو برای شارژ) و سپس بی درنگ راهی نمایشگاهی شدیم که قرار بود صبح فردا به صورت رسمی گشایش یابد: "نمایشگاه کالاهای لوکس".
غرفه ها در حال چینش و آماده سازی نهایی بودند و برای کمک به ایرانیان حاضر در نمایشگاه دست به کار شدم. 3 غرفه از آن ایرانیانی بود که فرش هایی را از ایران راهی ورونا کرده بودند و 3 غرفه هم به ایرانیان مقیم ایتالیا اختصاص داشت.
ویژگی های نمایشگاه، نور، خدمات، امنیت، سازه ها و... را باید مفصل تر بازنوشت که خود شرح و بسط جداگانه ای می طلبد اما این نخستین حضور فرش ایرانی به گونه ای مستقل و ویژه در نمایشگاه کالاهای لوکس اروپا بود که به نمایشگاه میلیونرها شهره است و از این رو کوشش داشتیم چیدمانی زیبنده و جذاب تدارک دیده شود که البته توفیق تاحدی حاصل شد.
شب هنگام خسته از دو روز کم خوابی و مسیر طی شده، نایی برای شام خوردن هم باقی نمانده بود و در نتیجه راهی هتل شدم، حمام کردم و خوابیدم.