سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/6/14
7:15 عصر

درنگی در ضاحیه

به قلم: حمید کارگر ، در دسته: سفرنامه

درنگی در ضاحیه

یادداشت‌های پراکنده از دیدار با عروس خاورمیانه (روز ششم)

شهر باستانی بعلبک در شرق لبنان را برای دیدار و آشنایی در این روز از سفر برگزیده بودیم. برای رفتن از بیروت به بعلبک، دارندگان و اغنیا خودرویی دربست اختیار می‌کنند و کسانی چون ما استفاده از خودروهای عمومی را ترجیح می‌دهند. از این رو سوار بر تاکسی به اتفاق همسرم و آقایان رضایی و مهدوی راهی مشرفیه در جنوب بیروت شدیم.
میدان مشرفیه که به محله‌های شلوغ و مسافری شهرهای خودمان شبیه است، پاتوق ون‌هایی است که با کرایه‌ای مناسب به مقصد شهرهای اطراف حرکت می‌کنند. اطراف این میدان نامی آشنا برای ایرانیان دارد: ضاحیه.
ضاحیه محله شیعه نشین جنوب بیروت است. جایی که بارها و بارها در یورش صهیونیست‌ها بمباران شده است. منطقه‌ای که از حزب الله لبنان نام و آوازه یافته است. سرزمینی که به نماد مقاومت 33 روزه شیعیان لبنان بدل شده است و نامی که با شنیدنش، سیدحسن نصرالله هم به ذهن می‌آید.
برای گشت و گذار و آشنایی با ضاحیه کنجکاوی فراوانی داشتم و چشمانم خیره‌تر از پیش به اطراف می‌نگریست. نمای ظاهری و چهره عمومی ضاحیه در قیاس با دیگر مناطق بیروت به شدت شبیه به ایران است. حضور پرتعداد زنان محجبه و چادری، حضور انواع تابلوها و پرچم‌های مذهبی -که در آن ایام مناسبت محرم الحرام را یادآوری می‌کردند-، تصاویر شهدای حزب‌الله در کناره معابر و وسط بلوار، تابلویی بزرگ از رهبر ایران در کنار میدان مشرفیه، وجود صندوق‌های صدقات کمیته امداد خودمان با همان شکل و شمایل و رنگ آبی و زرد، محیطی آشنا برای ایرانیان را به تصویر می‌کشد.
در ضاحیه بافت مسکونی متراکم‌تر و فضای عمومی فقیرانه‌تر از دیگر مناطق بیروت است. حتی مدل خودروها هم پایین‌تر از آن سوی شهر است.
روسری‌های لبنانی هم که در ایران رایج شده‌اند در این منطقه بسیار به چشم می‌آید و ما هم برای خرید مندیل به یکی از فروشگاه‌های ضاحیه وارد شدیم. دو بانوی محجبه گرداننده فروشگاه بودند و زیر شیشه ویترین فروشگاه، عکسی از رهبر ایران و رهبر حزب الله لبنان خودنمایی می‌کرد. چند مندیل و مقنعه خریدیم و برای رفتن به بعلبک به دور میدان مشرفیه بازگشتیم.
ونی فرسوده و اسقاطی آماده حرکت به سمت بعلبک بود و 5 هزار لیر برای هر نفر تا مقصد مطالبه کرد. مسافرانش اندک اندک آمدند و در مسیری که به جاده چالوس می‌مانست حرکت کردیم. جاده‌ای کم و بیش کوهپایه‌ای و پر پیچ و خم بود و در طول مسیر فروشگاه‌ها و رستوران‌های متعددی در دو سو دیده می‌شدند. در بخش‌هایی از راه این ون فرسوده دامنه کوه را بالا می‌رفت و گاه به فضایی مه آلود وارد می‌شد که شدت مه، دیدن اطراف را دشوار می‌ساخت.
در طول مسیر از چند شهر کوچک گذر کردیم و در بین راه عکس‌های علامه فضل الله (از مراجع تقلید شیعیان لبنان) و نیز سیدعباس موسوی (دبیرکل پیشین حزب الله) فراوان به چشم می‌خورد. در میانه یکی از بلوارها نیز که در منطقه ای خشک و مسطح پیش از رسیدن به یکی از شهرهای کوچک بین راهی واقع شده بود، دو تمثال از امام خمینی و مقام رهبری به چشم می‌آمد و مشهود بود که این مناطق نیز شیعه‌نشین هستند.
همین جا بگویم که در خود شهر بیروت در کنار تصاویر نبیه بری، سعد حریری و میشل سلیمان که سکان‌داران سیاست لبنان هستند، تصویر امام موسی صدر بیش از هر فرد دیگری دیده می‌شود.
در مسیر رفتن به بعلبک، هرچه در مسیر به پیش می‌رفتیم، با ارتفاع گرفتن ما هوا خنکی بیشتری می‌یافت و تنها چیزی که آزارمان می‌داد، سیگار کشیدن پیاپی مسافران ون اسقاطی بود.