سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/8/26
6:7 عصر

اندر باب رایزنی چینی

به قلم: حمید کارگر ، در دسته: حرف دل، جامعه

اندر باب رایزنی چینی

یادداشتهای پراکنده ای از سفر به سرزمین اژدها (روز ششم)

تا نیمه های شب نشسته بودم برابر جعبه جادوی چینی و ریموت کنترل به دست بیش از 60 کانال را بالا و پایین کردم. درنگم روی شبکه ای بود که در آیتم هایی 5 دقیقه ای هر بار غرفه یکی از کشورهای حاضر در اکسپوی شانگهای را نشان می‌داد و می‌شد در دقایقی کوتاه با شاخصه های فرهنگ و هنر ملل مختلف آشنا شوی.
این جهانگردی تلویزیونی، بیدار شدن بامدادی را دشوار کرد اما چاره ای نبود و کارهای مهمی پیش رو داشتیم.
رییس مرکز ملی فرش ایران و مدیرعامل شرکت سهامی فرش ایران هم به ما پیوسته بودند و در کنار مقام‌های فرش دیگر کشورها، راهی شرکت     Tebtian Sheep Carpet Groupشدیم.
وارد سالن کنفرانسی شدیم که میز ساده بزرگی در میانه داشت. یک سوی آن میزبانان چینی که از مقام‌های محلی شینینگ بودند قرار گرفتند و سوی دیگر سران فرش از دیگر کشورها. دیوار پشت سر ما پنجره های بزرگ و نورگیر داشت و دیوار پشت سر چینی ها پر بود از تابلوهایی فلزی روی قاب‌هایی چوبی با نوشته هایی عمدتاً چینی که انگار تقدیرنامه ها و گواهی های شرکت میزبان بودند.
در ابتدا و انتهای این سالن دراز هم دیوارها طاقچه ای داشتند که روی آنها لوازم پذیرایی بود و دو تابلوی نقاشی آذین بخششان.
روی میز بزرگ کنفرانس، در برابر هر صندلی لیوانی در دار از جنس چینی بود که بیشتر به قوری می‌مانست و سه جعبه دستمال کاغذی و سه زیرسیگاری. همین و بس. هیچ خبری از دفتر و دستک و قلم و کاغذ و اقلام پذیرایی نبود.
نخست، معاون استاندار چینگهای چین شروع به صحبت کرد و جوان مترجم هم گفته های او را به انگلیسی برمی گرداند. او از حضور در جمع مقام های کشورهای تولیدکننده فرش ابراز خرسندی کرد و گزارشی از وضعیت استان چینگهای و شرایط امروز و رو به توسعه کشور چین داد و از تمایل به توسعه روابط بین کشورهای تولیدکننده فرش سخن گفت.
در این دیدار، طرف ایرانی با جرأت و شهامت از برتر بودن فرش دستباف ایران در دنیا سخن گفت و در برابر رقبا، بی تعارف ایران را بزرگترین و مهمترین تولیدکننده این کالا در دنیا دانست. او همچنین گفت که وقتی طبقه ثروتمند دنیا خریدار فرش هستند، چرا در پایین آوردن قیمت ها رقابت می کنیم و به تولیدکنندگان و قالیبافان خود ستم روا می‌داریم؟!
طرف افغان -که او هم مثل طرف ایرانی به فارسی سخن می‌گفت- از جنگ زده بودن کشورش گفت و اینکه افغانستان و صنعت فرش در این کشور نیازمند کمک است.
نمایندگان هند و پاکستان و ترکیه هم از لزوم هماهنگی بیشتر میان کشورها، حضور هماهنگ و پررنگ در نمایشگاههای خارجی، تبلیغات گسترده و هماهنگ بین المللی، اطلاع رسانی درباره سازگاری الیاف طبیعی فرش دستباف با محیط زیست و سلامت انسان و چند شعار دهان پرکن دیگر سخن گفتند.
در میانه این رایزنی ها بود که خدمه، قوری به دست، آب جوش در لیوان های ما می ریختند و باز در لیوان ها را رویشان می نهادند. از سر کنجکاوی هم که بود، در لیوان را برداشتم و با تعجب گیاهی روییده در آن را دیدم. لیوان را به دهان که گذاشتم و آبی ولرم و بی مزه را نوشیدم!!
گپ و گفت و رایزنی که به پایان رسید، تابلو فرشی ایرانی به معاون استاندار چینگهای تقدیم شد و کتاب نفیس "رویای بهشت" هم به رییس چینی شرکت فرش "گوسفند تبتی" رسید.
میزبان ما را به سالن دیگری درست با همین شکل و شمایل فراخواند که این بار در دو سوی آن میزی پر از انواع اطعمه و اشربه قرار گرفته بود.
با تأکید میزبان بر اینکه گوشت‌ها حلال و اسلامی هستند، بعد از چند روز مزه گوشت را تجربه کردیم اما سفت بود و غیر قابل جویدن! در نتیجه سیب زمینی آتشی بهترین گزینه شد برای پر کردن شکم!
پی نوشت:
این روزها رویدادی مهم در چین در جریان است و هیأتی ایرانی هم مهمان آن کشورند. بازی‌های آسیایی گوانگجو را می گویم. و چه دردآور است که می شنوی در برابر چشم میلیون ها نفر، میزبانان چینی نام خلیج فارس را دگرگون ساخته اند و هیأت ایرانی این تعرض را زیر سبیلی رد کرده اند!
ما را چه می شود که در مقام شعار وطن پرستیم و مدام دیگران را وطن فروش می خوانیم و آنگاه به آسانی چشم بر چنین رخدادی می‌بندیم؟!