سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/5/1
10:19 صبح

اندر باب تیان آن من

به قلم: حمید کارگر ، در دسته: حرف دل، جامعه

اندر باب تیان‏آن‏من

یادداشتهای پراکنده ای از سفر به سرزمین اژدها (روز دوم)

ژو مانده بود سردرگم که با ما چه کند. آنچه او پیشنهاد می داد به مذاق ما خوش نمی آمد و آنچه ما می گفتیم را او ناممکن می دانست. برخی همراهان خسته از پیمودن راهی دراز بودند و خواهان اقامت در هتل و برخی خاطری ناآرام داشتند از بارهایی که سرنوشتشان نامعلوم بود.
سرآخر انگار که هنوز کرم "جنبش دانشجویی" در تنم می لولید، خواستار دیدن "میدان تیان‏آن‏من" شدم که ژو پذیرفت و دوستان همراهی کردند. هیچ تصوری از این میدان عظیم و دیدنی نداشتم و تنها نام آن را هم ردیف با سرکوب خشونت آمیز دانشجویان از سوی حکومت کمونیستی چین می دانستم.
در سال 1989 بود که اعتراضاتی گسترده به رهبری دانشجویان در چین به راه افتاد و گرانیگاه این ناآرامی ها همین میدان مشهور در پکن بود. یورش نظامی دولت به دانشجویان و به خاک و خون کشیده شدن شهروندان در این میدان، موجب شد تا نام "تیان آن من" با جنبش دانشجویی در چین گره بخورد و گمانم این بود که چینی ها آن حادثه را چیزی شبیه به 16 آذر خودمان بدانند.
این میدان زیبا و گسترده –که چندان شباهتی با آنچه ما از واژه میدان در ذهن می آوریم ندارد و ابعاد مستطیلی‏اش به میدان نقش جهان اصفهان می ماند- در مرکز شهر واقع است و به بافت قدیمی و تاریخی پکن نزدیک است. با عبور از میان خیابان هایی که باری از تاریخ و کهنگی را بر دوش می کشیدند، به خیابان هایی عریض رسیدیم و حس وطن دوستی و تفاخر راهنمای ما گل کرد و با اشتیاق شروع به معرفی ساختمانها و ابنیه اطراف کرد.
این میدان در دوره امپراتوری مینگ، به مدت 500 سال دروازه ورودی "شهر ممنوعه" بوده است و مردم عادی راهی بدان نداشته اند اما امروز گردشگاهی است که نه تنها خارجی ها بلکه انبوهی از شهروندان چینی در آن به سیر و سیاحت مشغولند.
از جایگاه بازرسی که گذشتیم، به پهنه ای گسترده وارد شدیم که انبوهی از گردشگران چینی و غیرچینی در آن به قدم زدن و گرفتن عکس یادگاری مشغول بودند.
ژو شروع به معرفی بناهای گرداگرد میدان کرد. یک سو آرامگاه مائو (بنیانگذار جمهوری خلق چین) بود و سوی دیگر مجلس ملی چین که مرکز فعالیتهای سیاسی و حکومتی آن کشور و محل دیدارهای دیپلماتیک رهبران چین است. تقریباً در میانه میدان بنای یادبود قهرمانان ملی چین بود و کمی آن سوتر صفحه نمایشی چند ده متری که به معرفی جاذبه های گردشگری چین و بیش از همه به پخش تصاویر مربوط به نمایشگاه در حال برگزاری در شانگهای –اکسپو 2010- می پرداخت. موزه تاریخ چین هم در گوشه دیگری از میدان واقع شده بود.
در بخشی از این میدان وسیع که بیش از 400 هزار مترمربع گستردگی دارد و تقریباً در برابر ساختمان مجلس، مردم پرشماری گرد آمده بودند. از ژو علت این اجتماع را پرسیدم که گفت آنجا هر روز آیین برافراشتن و نیز پایین آوردن پرچم چین با رژه نظامیان و با تشریفاتی خاص به انجام می رسد. حوالی غروب بود و هنگام اجرای آن آیین و شور و شوق مردم چین برای دیدن این مراسم تکراری عجیب می نمود.
هرچه چشم گرداندم، نشانه و نمادی از آن رخداد مشهور دانشجویی ندیدم و متعجب از راهنما خواستم که چیزی بر دانسته هایم در این زمینه بیفزاید.
انگار دیگر زبان هم را نمی فهمیدیم! هر چه نشانی می دادم حیران تر می شد و متعجب بود که کدام تجمع و اعتراض دانشجویی؟ کی؟ کجا؟ چگونه؟
اینکه نمی دانست یا خود را به نادانی می زد اهمیتی نداشت. مهم این است که دانشجویان دنیا تیان‏آن‏من را نه به دروازه شهر ممنوعه و یا موزه و کنگره چین که به سرکوب جنبش دانشجویی توسط حکومت کمونیستی چین می شناسند.