در خبرها آمده بود که تاجیکستان، آذربایجان و ترکیه غزلیات حافظ شیرازی، کلیات عبید زاکانی و برخی از آثار ابن سینا را در فهرست خاطره های جهانی یونسکو به ثبت رسانده اند.
دفتر خاطرات جهانی یونسکو که با هدف ثبت و نگهداری آثار و اسناد مکتوب تشکیل شده است، از سال 1992 تا کنون از میان آثار و گنجینه های مکتوب ملل، آثاری را که دارای ارزشهای جهانی هستند با هدف نگهداری دقیق آنها، محافظت در برابر فرسودگی و فراموشی و اقدام در راستای انتشار و معرفی بیشتر آنها و نیز به منظور توجه و احترام به تنوع جمعیتی، زبانها و فرهنگها به ثبت رسانده است و اینک می شنویم که 3 تن از مفاخر نامدار ایران زمین از سوی دیگر کشورها به یونسکو معرفی شده اند.
این خبر را اضافه کنید به پیشنهاد " سال جهانی مولانا" از سوی ترکیه – که اصلاً در غرب او را به نام " رومی" می شناسند- و دیگر تاراجهای آشکار و عیان از خزانه و ذخایر فرهنگی و علمی ایران زمین که در مقابل چشمان خواب زده مسؤولان ما صورت می پذیرد و اگر به همین شیوه ادامه یابد، تعجبی ندارد اگر فردا و فرداها بشنویم که مثلاً دکتر حسابی، نیما یوشیج، سهراب سپهری و ... را هم کسی ایرانی نداند. هیچ تعجبی ندارد.
از فردوسی ایرانی تر که نداریم. آیا جز اینست که همین تاجیکها بیش از ما برایش سرمایه گزاری کرده اند، فیلم ساخته اند، کنگره بر پا کرده اند و بزرگش می شمارند و ما سالهاست حتی برای اینکه بتوانیم دستی به سر و روی آرامگاه او بکشیم، چشم به راه داریم و دل به امید تا شاید از سرریز بودجه ها ریالی هم برای او به تصویب برسد؟ ( در یادروز حکیم توس به آرامگاهش رفته بودم که کاش نمی رفتم. دریغ از شور و نشاطی و دریغ از کمترین عنایتی از سوی زمامداران فرهنگ کشور و نیز این احوال را بر مزار عطار، خیام، کمال الملک، اخوان ثالث، سهراب سپهری، محتشم کاشانی و ... هم دیده ام.)
همین چندی پیش شاهد بودیم که رسانه ملی ما سریال عمر خیام را از سوریه خریداری و پخش نمود! و پیش از آن نیز نظامی گنجوی و سایرین را! امثال رودکی و ناصرخسرو را هم که خیلی وقت است همسایه هایمان از آن خود کرده اند.
تا به کی باید این یادگارهای فرهنگی، ادبی و هنری را یکی پس از دیگری از کف بدهیم؟ مسؤولان امر تا به کی می خواهند تنها لحظه ها را بر لحظه ها کوک بزنند و شبها را وصله روز کنند و منفعلانه شاهد و ناظر به یغما رفتن این گنجینه ها باشند؟ واضح است که تا ما این چنین به غفلت اندر باشیم، کوتاهی هایمان فرصت نابی است برای دیگران تا مواریث و مشاهیرمان را ارزان به دست آورند که:
چو بیشه تهی ماند از نره شیر شغالی به بیشه درآید دلیر
از آنها هیچ توقعی نمی توان داشت. آنهم در دنیای امروز که هویت سازی و تاریخ پردازی همه جایی شده است و از این روست که برای پر کردن خللهای فقدان پیشینه و هویت، با صرف هزینه های هنگفت و یاری جستن از نظریه پردازان گونه گون، در صدد هویت تراشی برای خود هستند. آنها با انتساب داشته های دیگران به خویش، سعی در ایجاد هویتی می کنند که می تواند پشتوانه افتخار ملی و ایجاد همگرایی داخلی در سطوح اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی باشد.
و در این میانه دست یازی به میراث تمدنی و فرهنگی حوزه های بزرگی همچون تمدن ایرانی، ساده ترین و پیش پا افتاده ترین راه است که متأسفانه چنانکه می بینیم غفلت متولیان امر و حتی بی اعتنایی و وادادگی آنها نسبت به این دست یازی ها و در برخی موارد سیاست ورزی های نادرست و کشتی به خشکی راندن ها باعث شده تا در موارد متعددی این متجاوزان فرهنگی کامیاب گردند.
و از این بدتر و درد افزاتر آنست که برخی به نفی و برائت جستن از پیشینه کهن فرهنگ و تمدن این دیار می پردازند و یا در خوش بینانه ترین فرض، از خود انفعالی باور نکردنی و از سر بی رغبتی نشان می دهند که بی تردید ریشه این وادادگی و انفعال، در نبود درک صحیح از ماهیت عنصری به نام " هویت ملی" است که می تواند بسترساز توسعه اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی جامعه باشد.
فرهنگ و میراث فرهنگی کشور تنها چهار تا تیر و تخته و آجر و خشت خام نیست و دانشمندان و فرهیختگان علمی، ادبی، هنری و معنوی ایران، تنها نامهایی برای درج در کتب فرهنگی و یادنامه ها و یا برخورد مناسبتی و یا تجلیل از آنها پس از مرگشان نیستند. آنها پشتوانه های توسعه در جامعه مدرن امروزی هستند و بدون اتکا و سوار شدن بر شانه های آنان نمی توان به پیشرفت رسید.
اسطوره ها و افسانه های کهن ایران زمین، پهلوانان پولاد رگ و ستبر سینه و آهنین مشت ما که زیر سم ستورانشان، خارا غبار می گشت، نازک بدنانی که موی و بالایشان زائران بتخانه ها و معابد را از راه بر می گرداند، زبان شکرین و شاهوار ادب پارسی که در درازنای روزگاران سوده و استوار گردیده، ریاضی دانان و منجمان نامدار این مرزو بوم که پیچیدگی های منطق و هندسه را و بیکرانگی آسمانها را بهتر از زمین خاکی می شناختند، اطبای زبردستی که به یاری خدایشان شفا دهنده بیماران و رازگشای امراض گونه گون بودند، هنرمندان نقش پردازی که به سرانگشتان پر شعبده خود بدیع ترین جلوه های زیبا را بر پیکره صنایع دستی جاودانه می ساختند، عرفای پرآوازه ای که شب و روزشان به سیر آفاق و انفس می گشت، ....همه و همه بخشی از هویت ما هستند که پاسداری از آن وظیفه همه آنهایی است که دل در گرو موطن خود دارند.
البته مردم ما نقش خود را خوب می دانند. آنچنانکه چندی پیش واکنشی که ایرانیان به صورت خودجوش به جعل نام خلیج فارس نشان دادند و بعد از آن تازه حکومتیان به فکر اعتراض و نامه نگاری و نمایشگاه و همایش افتادند، نشان داد که تعرض به این گنجینه هویتی، با واکنش و غیرت و حمیت شدید مردم ایران از هر قشر و طبقه و دین و زبان روبرو می گردد.
نام ایران بلند که مردمانش هماره سر بر آسمان می سایند و فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی خویش را پاس می دارند و رسمشان جاودانه باد که هرگز تن به خواست اجانب نمی دهند اما و صد اما که کلید داران و متولیان این فرهنگ و تمدن در چه کارند؟!!