سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/5/20
10:43 صبح

من و المپیک

به قلم: حمید کارگر ، در دسته: اندیشه، هنر، جامعه

من و المپیک

سالهای جنگ بود و من یک بچه مدرسه ای. تلویزیون 14 اینچ سیاه و سفیدی داشتیم که شبی از شبها همه اهل خانه در برابر آن نشستیم و مجموعه ای از حرکات موزون و حجم سازی های انسانی را در آن دیدیم. المپیک سئول آغاز آشنایی من با این پدیده بود و از آن پس المپیک برای من اینگونه معنا شد.
حالا هنوز هم افتتاحیه های المپیک برای من طعم خوش آن سالها را دارد و هنوز با حس کودکی کنجکاو و گرسنه، به بلعیدن تصاویر مشغول می شوم. این بار اما روز آدینه به تصاویر گزینشی و اندک، بسنده نکردیم و در برابر امواج بیگانه نشستیم تا افتتاحیه و حواشی آن را به تمامی بنگریم. و باز در این ستون بر آنم تا به طرح پراکنده چند نکته بپردازم.
الف) شبکه های رسمی چین از بامداد آدینه در خدمت پوشش خبری این رویداد و حضور رهبران ملل گوناگون در پکن قرار داشتند. مراسم استقبال هو جینتائو (رییس جمهور چین) از سران کشورها دیدنی و پر از نکته های درخور توجه بود که هر یک را به فراخور موضوع و زمان، در آینده برخواهم شمرد اما تنها چند اشاره به پاره ای از آنها:
فضاهای پذیرایی همه القاکننده عظمت و شکوه بود. سالنی که سران برای دیدار با رییس جمهور چین و همسرش و گرفتن عکس یادگاری با آنها در آن به صف ایستاده بودند، سالنی که ضیافت نهار در آن برپا بود، تصویر گسترده دیوار چین که بر پس زمینه حک شده بود و...
نظم و ترتیب مراسم دیدنی و مثال زدنی بود. صبوری و متانت سران ملل و میزبانان و برخورد یکسان و بی پیرایه میزبان با همه مهمانان جالب بود. بوش و پوتین و سارکوزی انگار برای هوجینتائو فرقی با وزیر خارجه فلان کشور کوچک حاشیه آفریقا نداشتند. با کوچک و بزرگ، مسلمان و مسیحی، دوست و دشمن به یک گونه دست داد، لبخند زد و عکس یادگاری گرفت. (هرچند در برخورد مهمانها با هم و یا با میزبان تفاوتهایی دیده می شد)
حضور سران کشورهای اسلامی در این دیدار و ضیافت و به ویژه به خاطر حجاب همسرانشان به چشم می آمد و در عین حال قابل تأمل بود. مقام مالزیایی و همسر محجبه اش بر سر همان میزی نشستند که رییس جمهور چین، رییس جمهور آمریکا، نخست وزیر ژاپن، نخست وزیر روسیه و... نشسته بودند و به هنگام به نوشیدن مشروب و بر هم زدن جامها، با ریختن آب در جام، همپای دیگران به میزبان ادای احترام کردند. هم سنت خویش رعایت کردند و هم سنت میزبان گرامی داشتند و البته جای خود را نیز با ترک مراسم به دیگران نبخشیدند.
ب) آیین گشایش المپیک به راستی دیدنی و چشمگیر بود و سرشار از نکته ها و درنگ گاهها.
چینی ها به زیبایی از فرصت بهره برده و با آمیختن سنتهای کهن خود با فناوری های روز دنیا، پیشینه دیرین خود را در برابر چشمان میلیونها بیننده به نمایش در آورده و خود را شناساندند.
یاد تسای لون را که بیش از دوهزاره از اختراع ارزشمندش "کاغذ" می گذرد گرامی داشتند و نماد کاغذ طوماری شکلی را از آغاز تا پایان مراسم در شکلهای مختلف به تصویر کشیدند.
نور، صدا، تصویر، رقص، موسیقی، معماری، ورزش، نمایش، طراحی و... همه را به خدمت گرفتند تا بیننده را مسحور کرده و فرهنگ و تمدن خویش را به جهانیان عرضه کنند. و همه چیز دقیق، منظم، هماهنگ، هماهنگ و هماهنگ.
می توانید مراسمی را در ایران تصور کنید که به هنگام و بی تأخیر آغاز شود؟ در آستانه افتتاح به دنبال قاری و مسوول سمعی، بصری و قیچی و... نباشند؟ بلندگوها سالم باشند و بدون قطع و وصل یا سوت کشیدنهای گوش آزار کار کنند؟ گوینده و سخنران برای اطمینان از صحت میکروفون چندبار در آن فوت نکند یا با دست بر سر آن نکوبد؟ ... با این سنجش بهتر می توان به نظم، دقت و سلامت اجرای افتتاحیه المپیک پی برد و مجذوب آن شد.
هیجان و تشنگی ام برای دیدن رژه ایران هر لحظه فزونی می یافت و امیدوار بودم که بر غرورم بیفزاید. رنگ پوشش ورزشکاران ایرانی را که دیدم آسوده شدم که این بار تنوعی حاصل شده و دست از آن کت و شلوارهای رنگ مرده و بی روح همیشگی برداشته اند و رنگی نشاط آور به تن دارند. پرچم دارمان را هم که دیدم خرسند شدم که این بار از بانوان است و می تواند پیام رسان این حکایت باشد که زن در جامعه ایرانی حضور دارد و نیز اینکه هما حسینی لبخند بر لب داشت و تفاوت داشت با چهره مغموم و افسرده آرش میراسماعیلی در المپیک آتن.
اما آهی هم از نهادم برخاست که چرا تصویر رژه تیم ایران کوتاهتر از دیگران بود و برخی کشورهایی که سه چهار ورزشکار بیشتر نداشتند، زمان بیشتری را به خود اختصاص داده بودند؟ چرا زیرنویسی که نام کشورها را برای بینندگان اعلام می کرد به هنگام عبور تیم ایران نیامد و نام ایرانمان را حک نکرد؟ چرا دوربینها به هنگام رژه ایرانی ها، هیأت عالی رتبه ایرانی را که ظاهراً معاون رییس جمهور و رییس ورزش کشور در صدر آن بود نشان ندادند؟ (در حالیکه دیگر سران به هنگام عبور ورزشکارانشان به تشویق می ایستادند و دوربینها بر آنها زوم می کردند). چرا سروصدا، هیاهو و تشویق حاضران در ورزشگاه به هنگام عبور برخی تیمها آشکارا بلند بود ولی ورزشکاران ما در سکوت رژه رفتند؟ (به ویژه وقتی نام عراق در بلندگوی ورزشگاه اعلام شد، تشویقها بسیار بارز بود و به فاصله کوتاهی ورزشکاران ما عبور کردند که تفاوت تشویقها عیان می شد). چرا؟
چرا رسانه ملی با قطع ناگهانی و بی سلیقه تصاویر، سوهانی برای کشیدن بر روان مخاطبان به دست گرفته بود؟ چرا قطعها به گونه ای بود که مجری می ماند چه کند و چه بگوید؟ (و انصافاً کاری سخت برعهده داشت). اگر چینی ها از مردم شرق نبودند که پوشیدگی از سنن آنها بوده است، حجم تصاویر قابل پخش تا چه اندازه کاهش می یافت؟ چرا کشتی گیران مهمان ویژه برنامه بودند و آیا نمی شد چند کارشناس آشنا به تاریخ، فرهنگ و تمدن چین برای واکاوی نمادهای به کار رفته در مراسم دعوت شوند و یا هنرمندانی آشنا به صدا و تصویر و جلوه های ویژه، تا از ارزشهای صحنه های ساخته شده بگویند؟
و آخر اینکه شاید تصاویر بدیع افتتاحیه المپیک چین را از یاد ببرم، (چنانکه سیدنی و آتلانتا و آتن  برایم کمرنگ شده اند) اما هنوز آن تصاویر کوچک و سیاه و سفید المپیک سئول برایم حلاوت دیگری دارد.