همراه با سینما و نمایش
چند روز گذشته کمی با عالم هنر مأنوس بودم. به ویژه با تماشای فیلمهای سینمایی «آخرین وسوسه مسیح»، «قاعده بازی» و «روز سوم» و همینطور نمایش «رویه و آستر».
«آخرین وسوسه مسیح» را که بر اساس رمانی از نیکوس کازانتزاکیس ساخته شده است، پیشترها دیده بودم و تماشای دوباره پس از چند سال فرصت بهتری بود برای تعمق بیشتر و لذت بردن افزونتر از زیبایی های آن. به ویژه تصویر برداری فوق العاده آن که هر فریم به تنهایی عکسی زیبا و هنرمندانه است و این زیبایی با همراهی موسیقی جذاب پیتر گابریل با حال و هوای شرقی فزونتر می شود.
«قاعده بازی» هم فیلمی کمدی است که این روزها روی پرده است. احمدرضا معتمدی را پیش از این با فیلمهای «زشت و زیبا» و «دیوانه از قفس پرید» می شناختم. همچنین سالها قبل در کاشان و پشت صحنه فیلم زشت و زیبا، گفت و گویی با او داشتم که سراسر گله و شکایت از سینمای ایران، آدمهای آن و امکانات اندکش بود. اما این آخرین ساخته او آن هم با انبوهی از چهره های مشهور سینما و تلویزیون همچون اکبر عبدی، علیرضا خمسه، سعید پورصمیمی، داریوش ارجمند، جمشید هاشم پور و...چنگی به دل نمی زند و یک کمدی ضعیف و معمولی است که چیز تازه ای به همراه ندارد.
«رویه و آستر» هم نمایشی طنز است که در این شبها در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه می رود. کاری از حسن وارسته که در قالب یک حکایت تاریخی با استفاده از چاشنی های طنز امروزی و مدد گرفتن از اندکی سیاه بازی، مخاطب را به خنده وامی دارد. چاشنی هایی همچون استفاده از بلوتوث، پناهندگی به غرب و جراحی زیبایی در سده های ماضی!
تنها دلیل من برای دیدن این نمایش، بازی دوستم مجید امیری در نقش سلطان گلشن و پادشاه خاقان بود که به خوبی از پس آن برآمده بود. هرچند این نمایش به تیغ ممیزی گرفتار آمده و اندکی مثله شده است اما باز هم می تواند در عین ایجاد فضایی شاد و مفرح، برخی پیامهای خود را منتقل سازد.
و اما «روز سوم». نمی خواهم از فیلم بگویم چرا که خود به خوبی از خود دفاع می کند و جایزه های کسب کرده اش در جشنواره فجر هم گواه این مدعاست. اما مگر می شود از حماسه رادمردان ایرانی سخن نگفت؟ مگر می شود از غیرت شیران دلاور ایران زمین نگفت؟ مگر می توان در اندیشه رشادتها و مقاومت صبورانه ایرانیان نبود؟ مگر می توان آن همه فداکاریها و جانبازیها را فراموش کرد؟ مگر می توان مبارزه با دستان خالی و دلهای لبریز از ایمان را از یاد برد؟ مگر می توان آن اتحاد و صمیمیت مثال زدنی را به بایگانی تاریخ سپرد؟
یادمان نرود که مقاومت کردیم. غیرت ایرانی و اسلامی اجازه نداد که ناموسمان به دست غیر بیفتد. همت جوانانمان از وجب وجب خاک میهن دفاع کرد. روز سوم هم بهانه ای است برای یادآوری آن سالهای حماسه و افتخار. یادش به خیر.
86/5/28
9:1 صبح
9:1 صبح
همراه با سینما و نمایش
به قلم: حمید کارگر ، در دسته: هنر، سینما
درباره
حمید کارگر
ایرانی ام و شیفته این خاک؛ مسلمانم و دلباخته این دین؛ شیعه ام و امیدوار به لطف خداوندگار