چند باری فرصت دست داد تا به تماشای این فیلم بنشینم. فیلمها چندان درخور نام بزرگ این کارگردانان نبودند و انتظار از این نامداران بیش از این بود. به تعبیر علی معلم کاش زنده یاد علی حاتمی می بود تا آنگونه که باید به فرش دستباف ایران ادای دین می کرد. اما به هر روی ساخت این مجموعه کاری ارزنده بود و باید به دست اندرکاران آن دست مریزاد گفت.
جالب دیدم که شرح مختصری از این فیلمهای مستند را با خوانندگان این وبلاگ باز گویم:
رضا میرکریمی تهیه کننده این پروژه سینمایی درباره این تولید چنین نوشته است:
«گفته شده فرش ترکیب همگون و کامل همه هنرهای ایرانیان به شکلی موزون و ماندگار است. فرش قراردادی است نانوشته بین آداب و سنن مردمان با باورها و عقایدشان و آن حلقه نامریی است که خلق جدا افتاده از خالق را به یاد بهشت جاویدان می اندازد.
می گویند زمانی همه هویت ایرانی در هنرهایش متجلی بود. بافته ها، پخته ها، سروده ها، نواخته ها و ساخته هایش به حقیقتی واحد رهنمون می کرد و اکنون فرش به تنهایی و جه صبورانه همه آن شکوه و عظمت را در خلوت خانه هایمان میراث داری می کند.
می گوییم سینما این مدرنترین دستاورد هنری انسان به ضیافت کریمانه فرش ایرانی آمده تا روح پر تلاطم و سر گشته اش مشاهده کند، بنوشد و دمی بیاساید و شاید رویای شیرینی ببیند از آنچه که داشتیم و آنچه بودیم.»
این فیلم 15 قسمتی جدا از ارزشهای مفهومی و معنوی که در خود دارد، از یک ویژگی مهم دیگر نیز سود می برد؛ اینکه کارگردانها آثار خود را به گونه ای تولید کردند که به هیچ وجه شبیه هم نیست و در عین حال سبک خاص هر فیلمساز به خوبی در فیلم نمایان است و مخاطب می تواند به فراخور نگاه و شرایط ذهنی خود با هریک از این آثار احساس نزدیکی کند و حضور سازنده اش را نیز لمس نماید. این ویژگی در جلب نگاه مخاطبان خارجی که این کارگردانها را می شناسند و علاقه مند به آشنایی با آثار سینماگران ایرانی هستند، نقش بسیار مؤثری دارد.
فرش اول: بهروز افخمی می نویسد: «فرش ایرانی، جهانی ظریف و سراسر تخیل، تکرار درخت و نهر و شکوفه، جهانی آرمانی و برگرفته از روح ایرانی است.» او در فیلم « فرش عشایری» زندگی عشایر فرشباف را به تصویر می کشد و بر فعالیت یکی از صادرکنندگان موفق این فرشها در بازارهای جهانی تکیه دارد.
فرش دوم: طراحی و بافت فرش سه بعدی سردر مسجد امام اصفهان و ادعای جوانی جویای نام مبنی بر اینکه این فرش تولید اوست، بهانه ای می شود تا رخشان بنی اعتماد با سفر به اصفهان به تصویربرداری از این محصول ارزشمند بپردازذ و در فیلم « فرش سه بعدی»، دغدغه ها و نگرانی های تولید کنندگان این اثر را ترسیم کند.
این اپیزود مستند گونه یکی از اثر گذارترین بخشهای این مجموعه است که عظمت فرش ایرانی و در عین حال مظلومیت بافندگان آنرا به تصویر کشیده است.
فرش سوم: بهرام بیضایی در فیلم خود که به شعر شبیه است و به نمادهای کهن موجود در فرش های ایرانی اشاره می کند ، علایق و دغدغه های اسطوره ای خود را پیاده کرده است. او با تأکید بر نقش درخت سخنگو و انتخاب افکتهای صوتی مناسب که شبیه خواندن نیایشهای کهن است، «قالی سخنگو» را تصویر کرده است.
فرش چهارم: فرش در کنار همه ارزشهای فرهنگی، هنری و کاربردی خود همواره اندوخته و سرمایه ای در خور توجه به شمار می آید که جعفر پناهی با نیم نگاهی به سایر ارزشهای فرش، در فیلم « گره گشایی» بر نقش سرمایه ای آن تأکید کرده است.
پناهی در یادداشت خود بر فیلم چنین نوشته است : «هزاران گره ای که امروز بر تار و پود فرش زده می شود، شاید فردا گره گشای زندگی باشد.»
فرش پنجم: کمال تبریزی در « فرش زمین» بیش از هر چیز تصاویری جذاب و محصور کننده از فرش عرضه می کند. او با نگاهی به نقش و نگارهای فرش ایرانی به مسأله توجه طراحان و بافندگان فرش به محیط اطرافشان می پردازد و بر روحیه طبیعت گرای هنرمندان این سرزمین تأکید دارد.
فرش ششم: در فیلم کوتاه « تار و پود»، سیف ا... داد رابطه عاطفی و سرخوردگی یک عقب افتاده ذهنی و میل او به سوختن عکس رقیب را به تصویر می کشد و این بهانه ای می شود تا بگوید که جنایتهای چنگیز و مغولان همه شماره شده است اما از به آتش کشیدن فرشهای ایرانی از سوی آنان ذکری در میان نیست!
فرش هفتم: مجتبی راعی به میان بختیاری ها رفته و با بهانه قراردادن یک باور قدیمی در میان بافندگان فرش در فیلم « فرمایش آقا سید رضا»، تصویرگر نماهای زیبا و به یاد ماندنی شده است.
راعی می نویسد: « فرش ایرانی ترجمه فرهنگ، موسیقی و جغرافیای ایران است به تمامی زبانهای جهان»
فرش هشتم: داستان معروف « شازده کوچولو» اثر اگزو پری این بار در دستان نقش پرداز نورالدین زرین کلک حکایت دیگری یافته است. پدر پویا نمایی ایران در « قالی جادو»، قالیچه پرنده ای را همراه و همسفر شازده کوچولو کرده و با کمک رؤیا و خیال، سیاره کوچک او را هم با نقش و نگار زیبای فرش ایرانی مفروش می کند.
فیلمساز چنین نوشته است : «گفته اند « قالی جادو» آدم را به سیاحت جهان می برد؛ اما بهتر این است که بگوییم این «جادوی قالی» است که آدم را به سیاحتی تمام نشدنی در خود می برد.»
فرش نهم: خسرو سینایی مستند خود را با این عبارت آغاز می کند : « فرش، پیوند هنرمندانه ایرانیان با طبیعت ، زندگی ، باورها و تاریخ است.» او در « فرش ، اسب ، ترکمن» به میان ترکمنها رفته و تصاویری بدیع و چشم نواز خلق کرده است.
فرش دهم: بهمن فرمان آرا در « فرش و زندگی» با تأکید بر تابلوی « تالار آیینه» کمال الملک که شاه قاجار و فرش زیر پایش را در کاخ گلستان به تصویر می کشد، گذرا و نمادین مراحل زیست انسان از تولد تا مرگ را به روی فرش روایت کرده و اعلام می کند که: ما می آییم و می رویم فقط هنر است که می ماند.
فرش یازدهم: عباس کیارستمی در « کجاست جای رسیدن» با انتخاب فرشی که آنرا درخت زندگی نامیده است، موسیقی را به یاری فراخوانده و با حرکت دوربین به روی نقوش فرش و ابیاتی که در حاشیه آن نقش بسته است، پیام رسان این نکته است که گلها و درختان ترسیم شده در فرش ایرانی الهام گرفته از طبیعت هستند.
فرش دوازدهم: مجید مجیدی در« دست آفرینی هدیه دوست»، با تصاویری زیبا و بدیع، پیرمردی را به تصویرکشیده است که قالیچه ای را برای دوستی به همراه آورده است و بیننده را در چند پلان با رویاهای کوتاه پیرمرد در دنیای زیبایی های فرش همراه می سازد و فیلم با پرندگانی به پایان می رسد که بر بوستان خوش نقش و نگار فرش آرام می گیرند.
فرش سیزدهم: ناآشنایی دخترکی با دوربین فیلمبرداری، ایده مناسبی در ذهن رضا میرکریمی آورده است تا در فیلم « خاطره، خاطره،...» دوربین تنها به ثبت و ضبط تصاویر فرشهای خانه ای در یزد بپردازد و فرش به سوژه اصلی فیلم بدل شود.
فرش چهاردهم: داریوش مهرجویی در « فرشته و فرش»، دختری بازمانده از زلزله بم را به تصویر می کشد که در خانه ای بزرگ ، تنها بر فرش کوچک و یکصد ساله آسایش می یابد و زندگی اش را بر فرش دوام می بخشد و گویی فرش به سان روح و همزاد دختر است.
فرش پانزدهم: در فیلم «کپی برابر اصل نیست» رضا کیانیان در نقش واسطه ای از سوی رقبای فرش ایران به کاشان آمده است تا استادی ایرانی را برای تولید فرش به چین ببرد که با هنرمندی محمدرضا هنرمند ، تلنگری بر ذهن او و تماشاگر زده می شود که کپی هرگز برابر اصل نیست و فرش ایرانی بی همتا و یگانه است.