ما روزنامه نگاریم
مرداد ماه روز ارزشمند «خبرنگار» را در خود دارد که مجالی است برای بازاندیشی در رسانه، مطبوعات، اطلاع رسانی و… پس نیکو بهانه ای است برای نوشتن از کار اهل قلم:
نه جارچی و مداح این و آن، نه سوپاپ اطمینان، نه مزدور بیگانه، ما روزنامه نگاریم. چشم بینا و زبان گویای مردم؛ دماسنجی که اگر حاکمان هم در ما واقع بینانه بنگرند، نقطه جوش، هرم دمای جامعه، آستانه تحمل و... اجتماع را درخواهند یافت. ما مهندسان افکار عمومی امروز هستیم و سازندگان بایدها و نبایدهای ذهن جامعه.
این ماییم که جهت اندیشیدن را تعیین می کنیم یا تغییر می دهیم و از دیگر سو « روزنگاران» تاریخ هستیم. وقایع نگارانی که در هر روز برگی بر تاریخ می افزاییم تا واخوانان فردا که به دیروز می نگرند و به دنبال ساختن چراغ راه از گذشته برای آن روز و فردای خود هستند، از شمعهایی که امروز می سازیم، شراری برافروزند و از شرور تاریکی و نا آشنایی با تاریخ ایمن باشند.
ما می بینیم. حساس می شویم و فریاد برمی آوریم. حتی در برابر پدیده هایی که خیلی ها می بینند و حساسیت شان برانگیخته نمی شود تا صدایی در گلو جریان دهند و سیلی به راه بیندازند. ما می بینیم و داد می خواهیم همه چیز را و همه کس را و در این راه هزینه هم می پردازیم و ترجمان عملی این بیت می شویم که:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری است رنجیدن
نمی رنجیم بلکه از همان روزی که به رسالت کلمه، کلام و قلم مبعوث شدیم، آموختیم که رنج را و مشکلات را هم باید همزاد زندگیمان بپنداریم و برای شداید در همه لحظه های زندگی جایی در نظر بگیریم. ما روزنامه نگاریم. کنش سازان و واکنش آفرینان جامعه، مهندسان ارتباطات، راویان صادق آنچه هست و آرزومندان واقع بین آنچه باید باشد.
ما بر خلاف پندار آنانی که سیاه نگر و سیاه نگارمان می خوانند، روشن اندیش و سپید نگاریم. اگر واژه های سیاه را کنار هم می چینیم، از این روست که جامه ای سپید برای جامعه مان بدوزیم که مستحق آن باشد.
ما نه تنها سیاه نگر نیستیم که به سیاه اندیشی کافریم، اما معتقدیم که ندیدن سیاهی ها به همان اندازه گناه است که ندیدن سپیدی ها. به همان اندازه معصیت است که دیدن سیاهی ها و چشم بستن بر آنها.
ما روزنامه نگاریم. گاهی به جراحی در نظام فکری جامعه هم همت می گماریم. بیمار باورهای عمومی را به اتاق عمل می بریم و انگاشته های باطل را که چونان غده های بدخیم در چشم باور جامعه جا خوش کرده است، بیرون می کشیم. حتی اگر بیمار به تیر طعنه و دشنام زخممان زند.
ما روزنامه نگاریم. رقصندگان بر لبه تیز شمشیر که می دانیم به هر سو اگر بیفتیم جهنم است. چه دیدن و نگفتن و حق نخواستن و چه انتقاد نکردن و چه انتقام کشی و تخریب و دشمن کیشی. روزنامه نگاری مومنانه مثل رقصیدن بر لبه تیز شمشیر دشوار است، دشوار.
ما روزنامه نگاریم و با پذیرش همه مشکلات تنها زمانی احساس می کنیم هستیم که حقیقت نگاری کنیم. واقعیتها را بنویسیم. با کلمه، چراغ راه را روشن کنیم. همراه و فریادگر دردهای محرومان باشیم. ما به این حقیقت مومنیم که زکات بودن ما، فریادگری است.
شیرین ترین خاطرات ما زمانی شکل می گیرد که خطر می کنیم و تلخی ها را می نویسیم و همتی به مدد می آید و سرانجام شیرین می شود.
ما روزنامه نگاریم. شخصیتهای حقوقی که می خواهیم حقیقت بگوییم و در این راه محتاج فضایی برای حق گویی و واقعیت نگاری هستیم. ما را با هیچ کس سر ناسازگاری نیست مگر آنانی که سر ناسازگاری با خدا و خلق او و منافع و مصالح ملی دارند.
ما همه را دوست داریم مگر آنهایی که مردم و حقیقت را دوست ندارند. پس باور کنید ما نه جارچی و مداح این و آن، نه سوپاپ اطمینان، نه مزدور بیگانه که روزنامه نگاریم.