به کجا چنین شتابان؟!
کاش همه اینها در خواب باشد. رویا که نیست اما کاش از آن کابوسهایی باشد که هر اندازه طولانی به نظر میرسند، سرانجام پایان مییابند و چشم میگشایی و آرام میشوی که هرچه دیده ای وهم و خیال بوده است و دور از واقعیت.
کاش شایعه باشد. از آن دست شایعاتی که میآیند و در کوتاه زمانی کلاغی را چهلباره تکثیر میکنند و اندکی بعد هم به آسانی فروکش کرده و واقعیت رخ مینمایاند.
کاش دروغ باشد. دروغی که با همه تلخی و ویرانگی و دردی که به جانها میریزد، فرجام کار رسوا خواهد شد و شیرینی راستی را نمایان خواهد ساخت.
نمیتوانم باور کنم. از هنگامی که چنین خبری را شنیده ام موجی مضطرب درونم را زیر و رو میکند. له شده ام. سردرگمم. شرر به جانم افتاده است. دلم آشوب است.
حمله به پایگاه پیر محبوبمان؟ یورش به واژگانی که سرشار از خاطرات ناب سالیان پیش ماست؟ حسینیه؟ جماران؟ بیت امام(ره)؟ آن هم در شب عاشورا؟ در میانه مجلس ذکر سوگواری حسین(ع)؟ آن هم به نام دفاع از رهبری؟
خدایا ما را چه میشود؟!!!!!
چه از جنس کابوس، چه دروغ و چه شایعه، هرگز چنین مبادا.