• وبلاگ : جنبش (واژه واژه حرف دل)
  • يادداشت : ريشه ها در باد
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + عليرضا 

    سلام حسن

    دست رو دلم نزار كه خونه.هر چي بيشتر بدوني و بفهمي بيشتر داغون ميشي. اونايي كه ميرن دبي واسه اينه كه نميدونن خودشون چي دارن. غارهاي نياسر و خربس قشم و ... .از عظمتي كه داشتيم و خودمون داريم نابودش مي كنيم دهنت وا ميمونه. من وطن فروشي رو با تمام وجودم دارم حس ميكنم. سال 1940 درياي مازندران 50 درصد مال ما بود. الان نميدونم اسمش چي بشه شايد بشه درياي روسيه. همون بلايي كه سر خليج فارسمون اومد. نمي دونم. شايد يه روزي اون افغاني صاحب كيش بشه و از پارسيان فقط تو يكي دو تا كتاب تاريخ اسمي بمونه. در هر صورت اونا بيشتر از ما تلاش مي كنن. ما گم شديم. بي هويت شديم. چند هزار سال هويتمون گم شد. گمش كرديم. من و تو مقصريم

    پاسخ

    آره همه ما مقصريم. وقتي به جاي فرش اصيل دستباف كه هم هنر است و هم يادگار فرهنگي ما، از فرش ماشيني استقبال مي كنيم و در شهري مثل كاشان كه يكي از پرورشگاههاي فرش دستباف است بيش از 400 مجوز كارخانه فرش ماشيني صادر مي شود، وقتي دستار ايراني كه زماني بر سر دانشمندان ما بوده است و هنوز مي توان آنرا بر سر مجسمه هاي آنها ديد، امروز در فيلمهاي ايراني تنها بر سر قاچاقچيان نهاده مي شود، وقتي طفل تربت جامي به جاي نواختن دوتار، گيتار برقي به دست مي گيرد، وقتي انگليسي ها براي فروش چاي توليدي در مستعمره شان (هندوستان)، چاي را نوشيدني ملي ما مي كنند، وقتي... يعني كه ما مدتها پيش قافيه را باخته ايم و آنچه خود داشته ايم را از بيگانه طلب كرده ايم