• وبلاگ : جنبش (واژه واژه حرف دل)
  • يادداشت : بر سر ايمان خويش مي لرزم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهدي اميني 
    سلام استاد
    نمي دانم چه بگويم.شنيدن اين مسائل در جامعه‌اي که ما در آن نفس مي‌کشيم و فکر مي‌کنيم زندگي همينه خيلي سخت است. در جايي که آب کشيدن جانماز مد شده و پينه‌هاي روي پيشاني اعتبار، هستند چيزهايي که شيريني زولبياي افطارمان را تلخ کند. منتها اگر چشمانمان را باز کنيم. خود من يک بار اين دست از جريانات را ديدم در نزديکيمان. که ثمره اش خودکشي دخترک بي نوا بود قبل از آن که پاکدامني اش بر دود اعتياد برادرش بدهد. ديگر سراغ اين اخبار نمي روم چون يادآور خاطرات تلخي است که متنفر شوم از زرق و برق دور و برم. و در اين شرايط جايي براي زندگي نمي ماند. فقط يادم مي ماند که زندگي به همين قشنگي ها هم که فکر ميکنم نيست.