سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/5/29
1:15 عصر

گفت و گو با پیامک

به قلم: حمید کارگر ، در دسته: فقر و غنا، اندیشه، مذهب

گفت و گو با پیامک
شبی از شبهای هفته گذشته گفت و گویی با رد و بدل کردن پیامک بین دو دوست شکل گرفت. هر دو در شرایط روحی خاصی بودند و هر کدام در گوشه ای از این خاک دور از هم. رابطه این دو رابطه ویژه ای است و شاید به اشارت کوچکی پیام هم می فهمند و نیاز به توضیح واضحات برای هم نداشته باشند. پیامکهای مبادله شده بین آن دو دوست را نقل می کنم که بهانه خوبی برای اظهار نظر همه دوستان و مخاطبان این وبلاگ است و دست کم مجالی برای اندیشه در فحوای این گپ و گفت.

الف) تا حالا شده دلت به حال خودت بسوزه؟
ب) آره، زیاد.

الف) اینجور وقتا چی کار می کنی؟
ب) بغض و درماندگی و افسوس!

الف) من یقین دارم که دنیا دار مکافات نیست و نمی دونم که آخرت وجود داره یا نه. پس زندگی به چه دردی می خوره؟
ب) من یقین تو رو قبول ندارم و دوست هم ندارم که به چنین باوری برسم چون نتیجه اش پوچیه.

الف) یه نگاه به دور و بر خودت بنداز. یکی پول نون خریدن نداره و بچه اش گشنه می خوابه، یکی پول پوشکی که بچه اش توش ... اندازه حقوق یه ماه منه!
ب) قبول دارم. بارها سر این چیزا گریه کردم اما میگی خودکشی کنیم؟ وقتی فریاد و فرار هر دو بی نتیجه است، باید به اندازه خودمون درست زندگی کنیم.

الف) پس دنیا دار مکافات نیست. حالا باید برای زندگی یه فکری کرد. نه؟
ب) شاید نباشه اما من یقین ندارم. ضمناً این یه ضرب المثله که با دیدن عاقبت آدمای بد درست شده. دین میگه اون دنیا دار مکافاته اما این دنیا هم بی اثر نیست. به هر حال راه بهتری نیست جز زندگی درست.

الف) چند تا آدم مرفه دیدی که توی این دنیا زجر کشیدن؟ چند تا بدبخت دیدی که تمام زندگی شون توی لجن بوده؟
ب) از هر دو گروه زیاد دیدم. توی خیلی ازآدمای بدبخت، آرامش و رضایتی دیدم که حسرتشو خوردم. از اون طرف یکی از فامیلای پولدار خودم توی آمریکا روانی شده. پول خیلی خیلی مهمه اما همه چیز نیست.

الف) خودتو گول نزن. حکایت الان ماست که حاضریم ....، وقتی هیچ نداری، مجبوری که خوش باشی چون زنده ای!
ب) گول زدن هم که باشه اشکالی نداره. شاید چون راه بهتری سراغ ندارم. با فریاد بی نتیجه و فرار از نوع نهیلیسم و خودکشی موافق نیستم.

الف) من نمی گم خودکشی کن. پذیرش واقعیت! بله باید برای زیستن فکری کرد.
ب) آره. زندگی درست. هر وقت به نتیجه خوبی رسیدی به منم بگو.

الف) باید برای زیستن فکری کرد. باید. باید... من به سیبی خشنودم و به یک بوته بابونه، من به یک آینه، یک بستگی پاک قناعت دارم. اما خسته ام