حاشیه های نمایشگاه
یادداشتهای پراکنده از دیدار با کشور چکمه پوش (پسین روز سوم)
شروع به عکاسی از تک تک غرفه های موجود در نمایشگاه می کنم. کالاهایی که به عنوان کالای لوکس به نمایشگاه راه یافته اند، نوع چیدمان غرفه ها، تنوع و تعداد کالای عرضه شده در هر غرفه، شیوه نورپردازی روی کالاها، میزان تأکید بر نام و برند کالاها و... هریک می تواند به کار هموطنانم بیاید.
عکاسی می کنم تا مجموعه تصاویر را در اختیار همکاران اداری قرار دهم تا بی آنکه در نمایشگاه حضور یافته باشند، بدانند که حال و هوای نمایشگاه چگونه بوده و در تجربه های مشابه چه راهی پیش رو دارند. تا تفاوت های اسلوب برگزاری نمایشگاه در آن سوی مرزهای خودی را با نمایشگاه های داخلی دریابند و این ویژگی ها به خوبی به هیأت های اعزامی به خارج از کشور انتقال یابد.
و در این میان برخی حواشی هم توجهم را جلب می کند. مثل غرفه ای که به عرضه کفش های مردانه دست دوز می پرداخت و وقتی بهای ارزان ترین کفشش را پرسیدم به خالی بودن جیبم خندیدم چرا که ارزان ترین کفش او بیش از یک میلیون تومان می ارزید!
و یا مثل غرفه ای که لباس گربه و سگ می فروخت و البسه ای کوچک که به پوشش نوزادان می مانست را به بهایی گزاف عرضه می کرد و طرفه آن که با وجود اخباری که مدام از بحران اقتصادی اروپا و ایتالیا به گوش می رسید، مشتری هم کم نداشت!
و یا مثلاً اینکه در هیچ غرفه ای، غرفه داران کالای خود را از مرز فرضی و چارچوب قراردادی غرفه شان خارج نکرده بودند (به عکس نمایشگاه های ایرانی که همه راهروها و فضاهای اطراف غرفه به اشغال غرفه داران در می آید و سد معبر امری طبیعی است!) و جالب آنکه وقتی یکی از غرفه داران ایرانی فرشی نفیس و دایره ای شکل را بر زمین مقابل غرفه خود پهن کرد، با آنکه جلوه و زیبایی خاصی به آن بخش از نمایشگاه بخشیده بود با خطاب و عتاب مجریان نمایشگاه رو به رو شد و هزار ادله آوردند که این کار درست نیست و اگر خدای ناکرده پای بازدیدکننده ای به این فرش گیر کند و زمین بخورد آیا پاسخگو خواهی بود؟!
و به گمانم مهمترین حاشیه، مفروش شدن نمایشگاه با موکت سفید بود. سفیدی ای که تا آخرین لحظه برپایی نمایشگاه به قوت خود باقی بود و ذره ای پاکیزگی اش خدشه دار نشد.
برای آنان که مجموعه های نمایشگاهی گوناگونی را در شهرهای مختلف کشورمان دیده اند و یا برای مجریان نمایشگاهی آشکار است که از چه سخن می گویم. در ایران ما با آنکه به رسم معمول برای هر نمایشگاه مهم و در خور توجهی از موکت نو و تازه استفاده می شود و معمولاً روکشی نایلونی تا پیش از گشایش رسمی نمایشگاه از آلوده شدن آن پیشگیری می کند و با آنکه اغلب از موکت هایی به رنگ تیره استفاده می شود و با آنکه مدام نظافتچی هایی با در دست داشتن جاروبرقی به رفت و روب مشغولند و... اما شاهدیم که باز هم گرد و خاک و انواعی از آلودگی همراه همیشگی کفپوش هاست.
حال ایتالیا و شهر ورونا را آن هم در بارانی ترین ایام سال تصور کنید که برگزارکنندگان نمایشگاهش با چه ریسکی پذیرای کفش های احتمالاً گل آلود بازدیدکنندگان می شوند و موکت سفید در برابرشان پهن می کنند!
تدبیر آسانی اندیشیده شده بود: وقتی قصد ورود به سالن های سرپوشیده نمایشگاه را داشتید، پس از عبور از گذرگاهی که با قرار دادن بلیت یا کارت ورودی روی دستگاهی بر شما باز می شد، ناگزیر قدم بر کفپوشی سیاه رنگ و زیبا با پرزهای بلند می گذاشتید که شما را به سوی درهای ورودی هدایت می کرد. همین گام برداشتن روی این کفپوش برای پاکیزه کردن کف کفش ها کافی بود و حالا می شد آسوده خاطر بر موکت سفید قدم نهاد.