بر فراز ونیز
یادداشتهای پراکنده از دیدار با کشور چکمه پوش (ادامه روز سوم)
پس از درنگی در میدان سن مارکو به کلیسای بزرگی که در کناره میدان قرار دارد وارد می شویم. پرشمارند گردشگرانی که در حال بازدید از این کلیسا هستند و بیش از همه گروهی پرتعداد از گردشگران چینی جلب توجه می کنند که هدفون در گوش به توضیحات نجواگونه راهنمایشان گوش سپرده اند.
آقای میرمهدی در همان بدو ورود تذکر می گیرد که به احترام مکان مذهبی کلاه از سر بردارد و محو در زیبایی بنا می شویم. کلیسا پر است از نقاشی ها و آثار دیدنی.
آن سوتر از کلیسا و در ضلع دیگری از میدان سن مارکو، برج ناقوس قرار دارد. هر یک با پرداخت 8 یورو اذن ورود به برج را می یابیم و با آسانسور تا ارتفاع 60 متری بالا می رویم و البته تا رسیدن به نوک برج 40 متر دیگر فاصله باقیست. از بالای برج چشم انداز عمومی ونیز دیده می شود و انصاف باید داد که زیبا و خاص است. وجه غالب این چشم انداز آب است و شیروانی های نارنجی رنگ.
ابزار ترجمه سخنگویی هم در اختیار گردشگران قرار می گیرد که ابنیه ونیز و ویژگی های آن را به 5 زبان برگردان می کند. آن بالا، در کنار 4 ناقوس غول پیکر، دوربین هایی نیز مستقر است که اگر مایل باشی می توانی دیدنی های ونیز را از فاصله نزدیکتری سیاحت کنی.
هرچند جذابیت های بصری و تازگی های این شهر دیدنی خستگی را از یادمان برده و تاب و توانی فزاینده به پاهایمان داده است اما کم کم گاه بازگشت فرا می رسد و این بار سوار بر قایق مسیر رفته را تا ایستگاه راه آهن باز می گردیم. قایقی که مرا به یاد مترو تهران می اندازد و نقشه ای همانند نقشه راهنمای خطوط مترو بر دیواره خود دارد و ایستگاه به ایستگاه برای سوار و پیاده کردن مسافران پهلو می گیرد.
در ایستگاه راه آهن برای غلبه بر گرسنگی به سراغ رستورانی می رویم که انواع اطعمه و اشربه را تدارک دیده است و برای جستن گوشتی جز خوک به سراغ برگری از گوشت بوقلمون می رویم که به شیوه ترکی پخت شده و نام Kebab بر آن نهاده اند.
پسین آن روز باز راهی نمایشگاه کالاهای لوکس شدیم.