به ياد كارتون رابين هود افتادم و آن دو كركسي كه نگهبان شب بودند و هر از گاهي بعد از يك گشت كوتاه ابلهانه فرياد مي زدند : آسوده بخوابيد ، شهر در امن و امان است. غافل از اينكه رابين هود در اتاق خواب پرنس جان ، بي آنكه آب از آب تكان بخورد ، كيسه طلا از زير ناز بالشش بر مي دارد.
رسانه هاي ما هم تفاوتي با دو كركس ابله رابين هود نمي كنند اما با يك فرق بزرگ. كركسها ، براستي نمي دانستد در اتاق شاه چه خبر است و فرياد مي زدند همه جا امن و امان است ، ولي رسانه هاي ما مي دانند كه در پرده چه ها كه نمي رود و باز فرياد مي زنند ... .
يك بيت بي ربط هم بنويسم از مولانا كه روزهاي اول شبكه خبر ، دايم بر روي انواع و اقسام وله هاي رايانه اي خوانده مي شد.
جان نباشد جز خبر در آزمون
هر كه را افزون خبر جانش فزون
البته در روزگار ما شعر بايد اينگونه باشد :
هر كه را كمتر خبر جانش فزون !