حميد عزيز
همه عمر دير رسيديم ... به همين سادگي
فرصتي دست داد به ملاقات پسر حاج قربان سليماني رفتيم.مي ترسيد پس از مرگش همه نغمه هاي خوشي كه با دوتارش مي سازد فراموش شود.دست به دامان جوانان روستا بود تا سينه به سينه اين نغمه ها را بياموزاند به آنها.پارادوكس عجيبي است.مراد در پي مريد!
رو كرده بود به يكي از جوانان روستا كه اندك قريحه اي داشته كه بيا و بياموز اين ساز را.و جوان گفته بود: نه مو خودوم گيتار مزنوم!
به همين...