سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/8/23
10:15 صبح

در حسرت مسلمانی

به قلم: حمید کارگر ، در دسته: جامعه، تاریخ، حرف دل

 

در حسرت مسلمانی

دیروز از سر اتفاق اوراقی به دستم افتاد که بوی تاریخ می داد. برگه هایی دستنویس با عمری بیش از هشت دهه که سرگشته و شیدایم کرد و پرتابم کرد به گذشته های پرآموزه.

ساعاتی را خیره و واله در میان این اوراق رنگ باخته و کهن غرقه بودم و بی توجه به گذر زمان حظ می بردم. هر صفحه ای درسی داشت برای امروزمان و یکی شان این بود:

مدیر "کمپانی قالی شرق کرمان" در نامه ای که تاریخ 27 ابریل 1927 بر بالای آن حک شده است خطاب به مسوول شعبه رفسنجان کمپانی از ارسال دو جوال ریس پشم لاکی و لاجوردی خبر داده و از خرید یکصد بوقچه ریس دیگر سخن گفته و در بخشی از نامه هم درباره بدهی یکی از کارکنان شرکت در رفسنجان چنین نوشته است:

"... در موضوع بدهی حاجی سیدمحمدباقر که دیروز با تلفن مذاکره نمودید بعلاوه 24 تومان قبل 62 تومان دریافت نمودید. خوب است 59 تومان که باقی است با اینکه قریب دوماه از موعد میگذرد بدهی خودش و ما و شما را آنحصه نماید شاید اگر قرضش را داده بود نمی بایست خرج ناخوشی پسرش بنماید. آخر این آدم مسلمان است و البته مسایل نمازش را می داند که قرض دادن واجب تر از نماز می باشد و الا نمی تواند بوقت نماز بخواند. خلاصه امید است قبل از آمدن به کرمان قرضش را پرداخته باشد..."

کسر از حقوق؟ چک و سفته گرفتن؟ ضامن به محکمه کشاندن؟ بگیر و ببند و تهدید؟ ...؟ نه! نمازت پذیرفته نیست. همین!

چه مسلمانی زیبایی در این سطور جریان دارد. یاد گرو گذاردن "تار سبیل" به خیر!

حال و وضع امروزمان چگونه است اما؟! برای وام گرفتن مبلغی اندک چک می گیرند و سفته. ضامن یا ضامنانی می خواهند الا و لابد از نیروهای رسمی و پیمانی با داشتن گواهی کسر از حقوق و.... و از آنچه در این میانه سراغی گرفته نمی شود، مسلمانی است و تار سبیل.

ها؟ 3 هزار میلیارد؟!!

 




91/8/14
8:43 صبح

چرا بیگانه از خویشیم؟!

به قلم: حمید کارگر ، در دسته: جامعه، حرف دل

چرا بیگانه از خویشیم؟!

جای خالی دستبافته های ایرانی در ابنیه این سرزمین

پایتخت نشینان عمان هرگاه که برای اقامه نماز به مسجد اعظم سلطان قابوس در مسقط وارد می شوند، پا بر فرشی می نهند که سرانگشتان هنرمند ایرانیان آن را خلق کرده است. فرشی نزدیک به 4 هزار و 500 مترمربع که شبستان اصلی این مسجد را زینت بخشیده و خبر از چیره دستی و هنرپروری زنان و مردان ایران زمین می دهد.
سال 1377 بود که وزارت دربار کشور پادشاهی عمان برای مفروش کردن شبستان این مسجد جامع، در اندیشه شد تا به سراغ بهترین و نامدارترین تولیدکننده دستبافته ها در دنیا برود و ایران را برگزید تا خالق چنین فرشی بزرگ و بی همتا تا آن زمان شود.
سه سال بعد، فرشی ایرانی و زیبا به وزن 22 تن در 28 رنگ بر کف مسجد جای گرفت که ترنج مرکزی آن الهام گرفته از نقوش جذاب گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان بود و هر یک از نقوش بیضی شکل این ترنج که با فاصله گرفتن از مرکز ترنج به تدریج بزرگتر می شود، گنبد مقعری را در نگاه بیننده می نمایاند که درست زیر گنبد مسجد اعظم قرار گرفته و ترکیبی زیبا و هماهنگ با معماری داخلی مسجد پدید آورده است.
گل های شاه عباسی در میان اسلیمی ها چنان در متن این فرش به رقص در آمده اند که آفرینندگی و زایندگی ذهن خلاق ایرانیان هنرمند را آشکار و عیان برای مخاطب به تصویر می کشند.
چند سالی چشم و ذهن گردشگران به تحسین این فرش بزرگ و بی همتا سرگرم بود که این بار مسجد شیخ زاید بن سلطان آل نهیان در ابوظبی به گردونه رقابت وارد شد و فرشی بزرگتر را اراده کرد.
شهرداری ابوظبی که در تدارک ساخت مسجدی بزرگ بود، از همان آغاز برای مفروش کردن آن نیز در اندیشه شد و باز چه گزینه ای بهتر و آزموده تر از فرش نفیس ایرانی؟
این بار نیز طراحان و قالیبافان ایرانی دست در کار شدند تا مساحت نزدیک به 6 هزار مترمربعی مسجد شیخ زاید را به هنری اصیل و ارزشمند از سرزمینمان بیارایند و رکورد خود را در تولید بزرگترین فرش دنیا بشکنند.
اتفاقی که به خوبی رخ داد و نام ایران را برای تولید چنین فرشی در کتاب رکوردهای گینس نیز به ثبت رساند و امروز یکی از جاذبه های گردشگری ابوظبی همین دستبافته زیبا و شگفت است.
اکنون نامداری و نام آوری کشورمان در تولید فرش های منحصر به فرد و بزرگ پارچه جای انکار ندارد و فراوانند سفارش دهندگانی که برای مفروش کردن ابنیه و اماکن خاص و قصرها و مساجدشان سراغ از ایران می گیرند اما بناهای داخلی چه حال و روزی دارند؟
بیش از 2 دهه از آغاز به کار برای ساخت مصلای تهران می گذرد. بنایی عظیم و ارزشمند که قرار نیست در محلی برای اقامه نماز خلاصه شود و بناست به سان مجتمع بزرگ اسلامی، پایگاهی برای فعالیت های مذهبی و فرهنگی تلقی شود.
آیا تدبیری برای زینت بخشیدن به شبستان های این مصلی به دستبافته های اصیل ایرانی اندیشیده شده است؟
در نمونه ای دیگر مسجد بلال صدا و سیمای کشورمان نیز به پایگاهی نامدار برای فعالیت های فرهنگی و مذهبی بدل شده است و زهی تاسف که کفپوش این مسجد از دم دستی ترین فرش های ماشینی است که نه پیوندی با فرهنگ و هنر ایرانی و اسلامی دارند و نه ریشه ای در اصالت های هویتی سرزمینمان!
و این تنها نمونه ای است از مساجد و ابنیه فراوان مذهبی، تاریخی، ملی و حتی سیاسی کشورمان که بیگانه از دستبافته های اصیل ایرانی هستند و کفپوش هایی نه چندان شایسته را در برابر چشمان ناظران به تصویر می کشند.
وقتی مساجدی در مسقط و ابوظبی به فرش ایرانی می نازند و چشمان گردشگران را خیره می سازند، چرا در داخل کشور از این محصول ارزشمند سرانگشتان هنرمند مردان و زنان این دیار بهره نمی بریم؟

(این یادداشت روز یکشنبه 7 آبان 91 در صفحه 4 روزنامه مغرب درج شده است.)




91/8/5
6:15 عصر

از کیک و کوکو و پیتزا تا فرش ایرانی

به قلم: حمید کارگر ، در دسته:

 

 

از کیک و کوکو و پیتزا تا فرش ایرانی

هر از گاهی در خبرها می شنویم که جمعی از ایرانیان در عالم سرگرمی و تفریح آهنگ رکورد زدن می کنند و اغلب مقارن با اعیاد با گرد هم آمدن در پارک و بوستانی به تولید و رونمایی سنگین ترین کیک، بزرگترین کوکو و یا طولانی ترین پیتزا دست می زنند.
اقدامی که با پوشش گسترده رسانه ای رو به رو می شود و حتی رسانه ملی نیز از سر ذوق و اشتیاق به انعکاس چنین رخدادی می پردازد. رخدادی که گاه پیامدهای نامبارکی دارد و از فردای آن تصاویر و عکس های گرفته شده از شتاب و ولع شهروندان در تصاحب تکه ای از آن خوراک، مسافر ایمیل ها و صفحات وب می شود تا تصویری ناشایست از ایرانیان ترسیم کند.
چنین رخدادی حتی فارغ از پیامدهای غیرمستقیم و زیانبار آن، جز سرگرمی و تفریحی گذرا دستاورد دیگری ندارد چرا که نسبتی با فرهنگ، هنر و هویت ایرانی ندارد و نه کیک های تولیدی، برخاسته از آشپزی بومی ایرانیان است و نه پیتزایشان قرابتی با این سرزمین دارد.
اما همین تازگی ها رکوردی شگرف و ارزشمند با مستندات متقن در کتاب رکوردهای جهانی گینس برای کشورمان به ثبت رسید که هم برخاسته از فرهنگ و هنر ایران است و هم آمیخته با هویت دیرپای این سرزمین اما چنان که باید و شاید بدان پرداخته نشد و رسانه های این دیار به استقبال شایسته آن نرفتند.
رکورد طراحی، بافت و تولید بزرگترین فرش دستباف دنیا همین چندی پیش در میان رکوردهای جهانی گینس برای کشورمان به ثبت رسید و گواهی آن نیز همین یکی دو هفته پیش به ایران ارسال شد اما این توفیق ارزشمند بازتاب رسانه ای درخور توجهی نیافت.
این رکورد از آن فرشی است که نزدیک به 6 هزار مترمربع مساحت دارد و به سفارش کشور امارات برای مفروش کردن مسجد شیخ زاید آل نهیان در ابوظبی توسط شرکت سهامی فرش ایران تولید شده است.
نیک می دانیم که هر کشوری به کالایی می نازد و کوشش دارد برند و نام معتبر خود در آن عرصه را همواره زنده نگه دارد. از قهوه برزیل تا ساعت سوییس، از گل هلند تا خودروی ژاپن و ایران ما هم به فرش دستباف خود می بالد و می نازد.
فرش دستباف ایرانی میراثی کهن و گرانسنگ است که قرن های متمادی به هویت و هنر ایرانیان پیوند خورده و با خرده فرهنگ های ایرانی آمیخته است و امروز به سان پرچم فرهنگی این سرزمین در جهان نامدار است.
حالا ثبت رکوردی دیگر برای این میراث اصیل و نشان دادن توانمندی ایرانیان در تولید انحصاری بزرگترین فرش های دستباف دنیا به ویژه در سالی که "حمایت از تولید ملی" بر پیشانی آن جای گرفته است آیا ارزش توجه رسانه ای در حد و اندازه کیک و کوکو و پیتزا را ندارد؟!
 این فرش بی مانند که روزانه در دو نوبت کاری و در مدت 18 ماه حدود یک هزار و 200 بافنده هنرمند ایرانی بیش از 2 میلیارد و 120 میلیون گره بر آن زده اند، تولیدی بی همتا و بی رقیب است که اکنون مسجدی در ابوظبی را زینت بخشیده است و بر این گمانم که رسانه های ایرانی آنگونه که باید و شاید در تکاپوی بازگو کردن این توفیق و نمایش مکرر و چندباره این کامیابی نبوده اند.
(این یادداشت روز دوشنبه یکم آبان 91 در صفحه 4 روزنامه مغرب منتشر شده است)