سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/11/14
9:30 صبح

ما مردم با فرهنگ

به قلم: حمید کارگر ، در دسته: فرهنگ، جامعه

   ما مردم با فرهنگ

   "بعضی ها واقعاً فرهنگشان پایین است"
 با دیدن آشغالهای ریخته شده کنار خیابان، این را گفت و بی توجه به سر تکان دادنهای افسری که نیم نگاهی به چراغ قرمز داشت، از خیابان گذشت.
   "بعضی ها واقعاً فرهنگشان پایین است"
 با دیدن اسکناس پاره پوره مشتری، این را گفت و بی توجه به مردمی که توی صف بودند، دو تا نان سنگک خشخاشی را به پسرعمویش داد که همین دو دقیقه پیش آمده بود.
   "بعضی ها واقعاً فرهنگشان پایین است"
با دیدن دوبله پارک کردن خودرویی در کوچه این را گفت و بی توجه به زمان خواب قیلوله مردم، شروع به خواندن آواز در مایه بیات ترک کرد که: «نمکیه! نون خشک داری بیار...»
   "بعضی ها واقعاً فرهنگشان پایین است"
با شنیدن سر و صدای بچه های واحد بالایی، این را گفت و بی توجه به ظهور «واعظ شیب بر بناگوش»، به هرزنویسی در اینترنت ادامه داد.
   "بعضی ها واقعاً فرهنگشان پایین است"
با دیدن لایی کشیدن خودرو جلویی، این را گفت و بی توجه به نگاه سنگین عابران و رانندگان، به نشانه اعتراض دستش را روی بوق ممتد نگاه داشت.
   "بعضی ها واقعاً فرهنگشان پایین است"
با دیدن برنامه تلویزیون درباره تخریب محیط زیست به دست مردم، این را گفت و قاشق دهنی اش را توی بشقاب خورش مهمانش فرو کرد.
   "بعضی ها واقعاً فرهنگشان پایین است"
با اشاره به پارگی ها و جویدگی های صندلی اتوبوس، این را گفت و بی آنکه مقابل دهانش را بپوشاند، توی صورت بغل دستی اش عطسه کرد.
   "بعضی ها واقعاً فرهنگشان پایین است"
با شنیدن صحبت کسی که آن سوی خط بود، این را گفت و بی توجه به تماشاگرانی که در سالن سینما برای شنیدن دیالوگهای فیلم، گوش تیز کرده بودند، به مکالمه تلفنی اش با صدای بلند ادامه داد.
   "بعضی ها واقعاً فرهنگشان پایین است"
با دیدن ناسزاهایی که با اسپری روی دیوار نوشته شده بود، این را گفت و پوست چیپس را روی زمین انداخت.
   "بعضی ها واقعاً فرهنگشان پایین است"
چاپلوسی همکارش برای رییس را که به یاد آورد، این را گفت و به کپی برداری از روی کتاب و سرقت ادبی اش ادامه داد.
   "بعضی ها واقعاً فرهنگشان پایین است"
   .................................................