سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/9/11
12:10 عصر

اندر باب رقابت به سبک ایرانی

به قلم: حمید کارگر ، در دسته: حرف دل، جامعه

اندر باب رقابت به سبک ایرانی

یادداشتهای پراکنده ای از سفر به سرزمین اژدها (روز ششم)

در شرکت فرش گوسفند تبتی ناهار می‌خوردیم که تلفنم زنگ خورد. شوان هانگ بود. از نمایشگاه تماس می‌گرفت. برایمان فیش غذا گرفته بود و نگران بود که آیا به ناهار می‌رسیم یا نه؟! به احساس مسوولیت او و همکارانش غبطه خوردم. درحالی که خودش از داشتن فیش غذا محروم بود، هر روز با دل‌نگرانی در تدارک ناهار هیأت ایرانی بود.
از خودم بدم آمد. صبح همان‌روز بود که یکی از هندی ها در لابی هتل به دنبال تبدیل دلار به یوآن بود و از من قدری یوآن طلب کرد. یوآن به قدر کفایت به همراه نداشتم و ماشین برای رفتن به هتلی که دیگر ایرانیان در آن مستقر بودند آماده بود. ناگزیر عذر خواستم در حالیکه شاید می‌توانستم راهی دیگر بیابم. شاید می‌شد او را با خود همراه کنم. هرچند قدری معطل می‌شد و دیرتر به نمایشگاه می‌رسید. شاید می‌توانستم از دیگران برایش قرض بگیرم. شاید...
عصر همان‌روز او را در نمایشگاه دیدم که می‌گفت با اتوبوس‌های شهری آمده و مسافت زیادی را هم پیاده پیموده است و تقریباً به هنگام ظهر رسیده است. عذاب وجدان بدی گرفتم وقتی دغدغه‌مندی هانگ را دیدم و بی‌خیالی خودم در قبال آن هندی را!
هانگ این نگرانی و وظیفه‌شناسی را در همه امور از خود نشان می‌داد. با آنکه ظاهراً فقط قرار بود نقش مترجم را برای ما ایفا کند! عصر همان‌روز بود که باز با نگرانی خبرمان کرد که مبادا از سرویس جا بمانید.
خودروهایی که نقش سرویس را بازی می‌کردند، ما را به هتلی بردند که قرار بود آیین معرفی و تقدیر برترین فرشها در آن اجرا شود. با گذر از خیابان‌های دیدنی شینینگ و البته رانندگی ناشایست شینینگی‌ها به هتل رفتیم. بوق زدن و بد رانندگی کردنشان به پکن نمی‌مانست بلکه به ایران خودمان شبیه بود.
باز همان میزهای دایره ای که هریک به کشوری اختصاص داشت و میز ایران همچنان در صدر بود. خوانندگی و نوازندگی و رقص و طرب محملی بود برای اعلام برندگان مسابقه و آنچه مایه سرافکندگی بود، رقابت دوستان ایرانی نه با دیگران که با هموطنان بود!
آن که فرش نایینش به مسابقه راه یافته بود یک سوی ماجرا بود و دارنده فرش ابریشمین قم سوی دیگر. البته سویه های دیگری نیز در کار بود. حکایتی که ترجیح می‌دهم از آن گذر کنم و این رقابت درونی را منتشر نکنم. اما افسوس خوردم. هندیان و پاکستانی‌ها و افاغنه در کنار ترک‌ها و دیگر کشورهای شرکت کننده در جشن و سرور بودند و ما در اندیشه هایی دیگر.
آن روز پر برنامه را که از گپ و گفت در شرکت فرش گوسفند تبتی و رایزنی با نمایندگان نمایشگاه دموتکس چین در آن بود تا شرکت در مراسم برترین فرش‌ها و تلاش برای تعویض بلیت‌های برگشت و اقامتی بیشتر در پکن به جای شینینگ، با ارسال اخبار ورویدادها به ایران و به روزرسانی سامانه اطلاع رسانی مرکز ملی فرش ایران به پایان بردم.