• وبلاگ : جنبش (واژه واژه حرف دل)
  • يادداشت : پريشان حالي
  • نظرات : 3 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهدي ( سبزواري) 

    سلام حميد جان

    خسته نباشي مرد

    من كه از اين جمله قشنگا بلد نيستم بنويسم ولي با اجازت بعضي وقتها كه جمله قشنگي ميبينم برات ميفرستم

    (( دوره ،دوره ي ارزانيست ...

    شرف ،اينجا ارزان !

    تن عريان ،ارزان !

    آبرو ،قيمت يک تکه نان ! ... و دروغ از همه چيز ارزان تر !

    و چه تخفيف بزرگي خورده است ،
    قيمت هر انسان !!! ))

    سلام يك بار به شورا يفرهنگي نوش اباد امدي در كنار خداداد .ان جا ديدمت وامروز اتفاقي پيدا شدي .وبلاگت زيباست.لينك شدي عزيزم

    سلام

    بامداد به خير ...

    نوشته ي شما آدم رو به فکر مي اندازه !

    فقر و سفره هاي پر از نفت !!

    سفره تون پر برکت با بي نيازي کامل از نفت !

    ساقي

    سلام.نوروزتون مبارک.جالب بود.لذت بردم. http://novgooyeh.persianblog.ir/

    دريغ که آب را گل آلوده کرده و از نانشان ضرف نظر مي کنند

    و ما همچنان در انتظار آبي و تشنه ي ناني

    + صادق 
    «کوفتم شد» را مي‌فهم. چون بارها و بارها کوفتم شده است.
    حتي خريد يک پيراهن سه چهار هزار توماني کوفتم مي‌شود!
    راه نفسم از بوي نفت بند آمده است!!!!!!!!!!!?
    رفته بوديم رستوران. خيلي وقت پيش. بچه بودم. آن زمان خب وضع مردم به بدي حالا نبود. حداقل دل خوشي بود و منحني اي بر لب شبيه لبخند. از در رستوران که بيرون آمديم، يک فقير که مي دانست کجا بنشيند، دقيقا جايي که بيشترين دز احساسات را تحريک کند به سمتمان آمد. پدرم مطابق معمول کمکي کرد و گذشتيم. اما يادم نمي رود وقتي پشت سرمان گفت، انشاالله هميشه سير باشيد.
    ياد ان روز افتادم. کاش مطلبي هم بنويسي در باره خيل بيکاران تحصيل کرده آن هم از خانواده هاي متوسط که تنها جز درسي که خوانده اند پشتوانه اي ندارند. من از اين چيزها بلد نيستم خوب بنويسم.