• وبلاگ : جنبش (واژه واژه حرف دل)
  • يادداشت : ترس و لرز
  • نظرات : 2 خصوصي ، 6 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    اگر دوست داشتي ، مي تواني؛
    گليمت را به کناري نهي تا ديگر نگران چند و چون آن نباشي ؟
    البته فکر نميکنم در گل باشي !
    مي‌شود لرزيد
    مي‌شود ترسيد
    مي‌شود بازگشت
    از اين پاي که نمي‌رود سراسيمه‌سر..
    اين گليم را خودت از آب در آور..

    + نام 

    مرز ها و مرز ها و مرز ها!

    بشكن!

    خطوط حادثه را بشكن!

    آدم يعني عصيان!

    ...............................

    بترس از اينكه پاي تو كوتاهتر از گليم زير پاي توست!

    مهدي اخوان ثالث در مصاحبه اي از نيما اينگونه مي گويد :

    « ماجرايي در اين زمينه به خاطر دارم. خب ، شعرش ساليان دراز غير مستقيم و پوشيده و رمزآميز بود به حكم اوضاع و احوالي كه از 1300 تا 1320 در جريان بود چم دستش اين جور شعر شده بود ... اما رسيد روزگاري كه جريانات زمان صراحت بيشتري مي طلبيد. ديگر موجبات پوشيده گفتن در ميان نبود. نيما از اين خلاف عادت ، عجيب ناراحت بود ولي باز سالي چند كه گذشت و باز احوالي نظير ايام قديم و محدوديت هاي پيش از سيصد و بيست پيش آمد. روزي از زبان او شنيدم كه مي گفت ، و با خوشحالي عجيبي ، كه : «ها، خوب شد ، مي شود باز همان طور شعرهاي رمزي و سمبوليك گفت » و چقدر صداقت بود در اين حرف كه « مي شود ديگر راحت شعر گفت همانطور كه هيچ يك از اين آجان ها و مفتش ها از آن سر در نياورند!»

    اين مصاحبه را كه خواندم دلم گرفت. به قول ضياء موحد ، حرف دردناك و تاسف آوري است. فقط خواستم اينجا بنويسمش. همين.

    + كمال 
    منم نميدونم،ولي خوب يه پيشنهاد،ي خودت و جنبشهات و اوضاع الان رو كنار هم قرار بده ،اونوقت مي فهمي كه

    !Ou kaje ya nuo kaje

    + صادق 
    نگران نباش
    حتي براي گليم آب‌رفته نترس
    چرا که تو خودت بافنده‌اي!
    «ما بر آنيم که آرام نگيريم ....»