• وبلاگ : جنبش (واژه واژه حرف دل)
  • يادداشت : با درد صبر کن که دوا مي فرستمت
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فاضلي 

    دوباره به خودم گفتم زود قضاوت نكن. خيلي خيلي سخته!

    زيبا بود مثل هميشه.

    + صادق 
    شايد اون قديمها همين جوون حتي با پاي بريده بلند مي شد تا پيرمرده بشينه، آخه اين رسم جوون مردي بود
    + تعالي 
    درختان ايستاده مي ميرند .
    بوي دود مي آد
    انگار يه چيزي اون دور دورا داره مي سوزه
    چقدر دور شديم از خودمون !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    .................................................................................
    نمي تونم بعضي از نوشته هات رو بخونم و بغض نکنم ..

    پاسخ

    کاش دور و برمان چيزهايي نبينيم که از ديدنشان بغضي راه گلويي را سد کند. کاش ... آرزو که بر جوانان عيب نيست!

    متعهدانه نوشتن دشواره. آدم خيلي چيزها را ميبينه و مي گذره از كنارش.رشك برانگيز ثبتشون مي كني و يك جور تلنگره به آدم كه ... شايد من خودم چندان علاقه اي به اين سبك نوشتن نداشته باشم اما به هرحال يك نفر بايد اين حسهاي انساني رو هم ثبت كنه. مثل نوشته قبلي يا همين يكي.

    اسم نوشته زياد مناسب نيست. به قول فرشيها گل درشته!

    پاسخ

    اگر بتوانم متعهدانه بنويسم، خرسندم. اگر اين يک کار هم از اين قلم نيايد پس به چه کار آيد؟ درباره اسم هم موافقم. گل درشت است.