درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
داداش مثل اينکه اشتباهي رُخ داده. اون رقابتي که شما مي گي در واقع رقابت نيست. کسي که از دانشگاه فارغ التحصيل ميشه تاج گل مي ذارن رو سرش و يک بطري شامپايل - نه شراب - هم مي دن دستش که به سلامتي همه مومنين و مومنات باز کنه. قضيه رو متوجه نشدي الکي صحنه سازي نکن. سفر خوش بگذره!
+ برزو 


سلام

بعد از اينکه اين قسمت از سفرنامه را خواندم از قسمت خانه ژوليت بسيار خوشم آمد. يادم افتاد که ميشود ورونا را روي اينترنت هم ديد. لذا به دنبال نداي دل و حسرت رمان هايي که در دانشگاه از معاشقه رومئو و ژوليت خوانده بودم به دنبال بالکن منزل اين معشوقه جاويدان تاريخ گشتم. به راستي که چه حس زيبايي است عشق، حتي زماني که با ترس و پنهانکاري همراه است.

نمايي که سايت ويکيپديا از شهر ورونا ارائه مي کرد مرا ياد نماي شهر لاهيجان از فراز شيطان کوه انداخت! به راستي اگر نماي شهري لنگرود و لاهيجان را ترکيب کنيم مي شود ورونا! يکي رودخانه بزرگي از ميان لنگرود عبور کرده و ديگري شهري کوهپايه اي است. هرچند لنگرود هم در کنار ليلاکوه و در حال پيشروي به دامنه هاي اين کوه سبز است. طرفه آنکه ساختمان ها بيشتر به ساختمان هاي شهر رشت در دوره پهلوي و قبل آن شباهت دارد. هر دو استان هم از نظر جغرافيايي در شمال کشورهايشان قرارا دارند. سقف ساختمان ها به رنگ نارنجي است و مردمان هر دو منطقه از بيني هايي اشرافي متنعم اند. ماهي هم به وفور يافت مي شود. از پرداختن به پوشش هم معذورم!

به قول تنها بزرگ مردي که جملات قصار بسياري از خود در مقايسه شرق و غرب برجاي گذاشت: ما در اين سوي دنيا تلاش مي کنيم و عرق مي ريزيم و اين حالمان است و آنها در آن سوي دنيا تلاش مي کنند و عرق مي خورند و اين حالشان است؛ حال نمي دانم تفاوت در عرق کردن ماست يا در عرق خوردن آنها؟!

کاش اندکي به داشته هايمان بها مي داديم و نيم درصدي از محبوبيت جهاني ورونا را براي شهرهايمان مي خريديم. هرچند کار از دستان مان خارج شده است و خدواند وعده داده است که «وضع هيچ قومي را تغيير نخواهد داد مگر آنکه خود اراده کنند».

از نکات جالبي که در نوشته هاي اشرف التجار فرش به چشم مي آيد توجه ايشان به قشر کم درآمدو خاصه بينوايان است. هر جا که مي رود دارا و ندار را با هم مي بيند. اين بسيار جالب است.

کاربر گرامي، سلام
در تاريخ شنبه 19 فروردين 91 نوشته (ديدار با روم باستان با گدايان امروزي) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
+ آ.رسولي 
با نکته سنجي و ريز بيني قابل توجهي نوشتيد. سپاس از قلم شيوايتان. در آخر اين پست به نکته جالبي در مورد سبک و سياق گدايان اشاره کرديد که گاهي مي توان از اين دست گدايان را در اينجا نيز ديد که با نواختن موسيقي و يا ترانه سرايي توجه رهگذران را به خود جلب مي کنند ولي خب، کم هستند و آنانکه ناله هايشان گوش فلک را پر کرده، بيشترند و چه وقيح و زشت ناتواني خود را به منصه ظهور مي گذارند.
تصور آنجا که نوشتي "احساس کردم در فضاي روم باستان گام نهاده ام" و نيز انتظار گلادياتورها،حس شعف برانگيزي است که مايل شدم در آن فضا قرار گيرم